استفاده از تئوری انتخاب در تربیت کودک

تئوری انتخاب با تئوری محرک-پاسخ متفاوت است. در تئوری محرک-پاسخ، شایع‌ترین و پرطرفدارترین رویکرد روان شناختی در آمریکا، اعتقاد بر این است که هر گاه به رفتاری پاداش بدهیم تناوب و تداوم آن را زیاد خواهیم کرد. تنبیه راهی برای جلوگیری از رفتار منفی است.

اگرچه بسیاری از تکنیکهای روانشناسی بر این اعتقاد هستند که روش های تشویقی تنبیهی اثر کوتاه مدتی داشته و در نتیجه افراد پرخاشگر و نافرمانی به بار خواهد آورد. همچنین مربیان و والدین مجبور به بالا بردن مقدار تشویق و تنبیه برای نتیجه گیری بیشتر خواهند شد.

ولی آیا تشویق و تنبیه به کودکان حس مسئولیت می‌آموزد؟ آیا تنبیه بی اثر است؟ آیا باید به کودکان اجازه داد هرکاری می‌خواهند بکنند؟

البته که نه! ادب و انضباط هم موثر و هم امری اساسی است. مثال زیر تفاوت انضباط و تنبیه را آشکار می‌کند.

«محروم کردن» یک راهبرد تنبیهی رایج است که غالبا در برخورد با کودکان و نونهالان به کار گرفته می‌شود. مثلا محروم کردن کودک از انجام کاری، ولی به محض اینکه مدت زمان تعریف شده تمام شود، کودک به جمع برگشته، بدون اینکه کودک عاقل‌تر و متین‌تر شده باشد. چه بسا که عصبانی‌تر شده و اعتماد به نفس او نیز خدشه دار شده باشد.

تئوری انتخاب

تئوری انتخاب و واقعیت درمانی

جایگزین محروم سازی، ایجاد یک مرکز برنامه ریزی است. دراینجا کودک از گروه جدا شده، ولی تنبیه نمی‌شود. در مرکز برنامه ریزی، کودک برای بازگشت دوباره به گروه باید طرح خود را برای رفتارهای مسئولانه و قابل قبول شرح دهد.

در اینجا هیچ تلاشی برای اینکه به کودک بفهمانیم کی رئیس است انحام نمی‌شود و والد/مربی نقش مراقب را دارد.

مولف کتاب می‌نویسد:‌ دختر کوچکم دو ساله بود و من و همسرم تصمیم گرفتیم به جای تنبیه کردنش،‌ مسئولیت پذیری را به او بیاموزیم. اگر تلاش‌های ما برای مهار کردن رفتار ناهنجارش موفق نبود، به او می‌گفتیم به اتاقش برود و تا زمانی که رفتاری مسئولانه‌تر در پیش نگرفته، همان جا بماند.

ما با تذکر دادن این نکته که هر زمان تصمیم بگیرد رفتار بهتر و مسئولانه‌تری داشته باشد، مجاز است به بقیه‌ی اعضای خانواده بپیوندد، در واقع به او اجازه می‌دادیم که سرگرمی، نشاط و عزت نفس خود را حفظ کند. معمولا او مدتی در اتاق بازی می‌کرد تا به این نتیجه می‌رسید که پیوستن به دیگر اعضای خانواده برایش بهتر و رضایت بخش تر است. این زمان بود که باز می گشت و می‌گفت:‌‌ «من یک طرح دارم.» وقتی می‌پرسیدیم:‌ «طرحت چیست؟» پاسخ می‌داد: «می‌خواهم بیام پایین.» این طرح برای بچه‌ی دو ساله کافی است و هرچه بزرگ‌تر باشند می توانند طرح‌های مشخص‌تری برای رفتارشان پیشنهاد کنند.

تئوری انتخاب به کودکان ما می‌آموزد که هر اتفاقی برای آن ها می افتد، نتیجه‌ی انتخاب خود آن‌هاست. در حالی که تئوری محرک-پاسخ (تنبیهی-تشویقی)، انکار مسئولیت های فردی را آموزش می دهد.  وقتی از کودکی به من یاد دهند که رفتارهایم با تنبیه یا تشویق‌های معلمان و و الدینم کنترل می‌شود، ناخودآگاه به این باور می‌رسیم که مشکلات زندگی روزمره نیز هیچکدام تقصیر خودمان نیست.

مثلا، معلمان مدرسه نمی دانند چطور درس بدهند و یا چقدر خوب می‌شد اگر دیگران بیشتر به حرف‌هاای من توجه می‌کردند.

 

منبع:‌ به کودکان شاد بودن را بیاموز

نوشته‌ی: رابرت ا.باب. یالو

الهام گرفته از کتاب دکتر ویلیام گلسر در زمینه‌ی تپوری انتخاب و برگرفته از کتاب در جستجوی شادمانی اثر ای.پریوگود

 

نظر بگذارید